امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین
امام حسین عزیزترینم

امام حسین عزیزترینم

تقدیم به مولای عزیزم امام حسین

مدعیان دروغین مهدویت

نویسنده: * عزیزا... حسینی
نگاهی به پیشینه فرقه های انحرافی درباره اعتقاد به مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
ظهور آخرین منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج)، یکی از بارزترین و بدیهی ترین مسایل اسلامی و مورد تایید تمامی مسلمانان
بویژه شیعیان است و تمامی فرق اسلامی این آیات و روایات و مفاد آنها را به گونه ای درکتابهای حدیثی و کلامی و تفسیری و احیانا رجالی و تاریخی خود متعرض شده و درباره آن به شکلهای مختلف سخن گفته اند. در عین حال، این مسأله بدیهی همچون هر مسأله دیگر گاه مورد سوء استفاده افراد یا گروه های مختلف قرار گرفته و اهداف و اغراض خاصی از این عمل دنبال می شود. با وجود این، سوء استفاده ها به اصل و اصالت این حقایق خدشه وارد نمی سازد. این مسأله مهم از همان زمان ائمه اطهار ( ع ) مورد سوء برداشت قرار گرفت و با برخورد قاطع آنان، مواجه شد. این روند انحرافی در عصر غیبت صغری بویژه پس از آن، به اشکال دروغین سفارت و نیابت خاصه امام عصر (عج) تجلی می نمود، که مورد تکذیب آن حضرت و هشدار ایشان قرار می گرفت.
در این مجال، می کوشیم تنها به بخشی از آنچه در این وادی واقع شد و مسلمانان هنوز از پیامدهای ناگوار آن رنج می برند، اشاره کنیم.
ادامه مطلب ...

مدعیان عصر ارتباطات



1. سید حسین کاظمینی بروجردی، روحانی نمای بیسوادی که به ضرب زبان چرب و قیافه غلط انداز خود، جماعتی از جهال را با خود همراه کرده و مدعی ارتباط با امام زمان(عج) بود؛ اما پس از دستگیری اعتراف کرد که به جای امام زمان با علیرضا نوری زاده ـ ضد انقلابی فراری و عامل سرویس‌های غرب ـ ارتباط داشته است! و ماهانه بیش از 50 میلیون تومان از این راه کسب درآمد می‌کرد!

2. مرد همیشه پنهان عراقی که مدعی بود سید حسنی است! در لوحی تصویری که از او به دست آمد، وی را در پوششی یک دست سبز و نقابی سفید بر صورت، در زیر عکس منتسب به یکی از ائمه(ع) نشان می‌دهد که می‌گوید: "ایران کربلای ثانی است و من وظیفه خطیری بر عهده دارم؛ وظیفه من بستر سازی برای ظهور است "! پس از سقوط صدام، تعدادی از اتباع عراقی مقیم ایران، در حالیکه لباس‌های بلند مشکی و شال‌های سبز دربر داشتند، پس از نماز جمعه شهر‌های تهران و قم، شعار‌هایی در حمایت از او به عنوان سید حسنی، سر دادند! این کذاب فعالیت‌های خود را در کرج، اصفهان، تبریز، مشهد و شیراز گسترش داد. از جمله دستورات وی به مریدان ذکر اینگونه صلوات بود: "اللهم صل علی آقا سید "! او مدعی بود که طی الارض می‌کند و زنان مریدش نیز بر وی محرمند! پس از دستگیری علاوه بر اعتراف به ارتباط نامشروع با مریدان، معلوم شد که دانشجوی سابق دانشگاه بصره بوده است. به اذعان استاندار بصره، هدایت گروه او را رژیم صهیونیستی به عهده داشته است!

3. خانم 50 ساله‌ای به نام ب.ب که ادعا داشت همزادی از نوع افعی دارد! و با اجنه و ارواح در ارتباط است، خود را یار ششم امام زمان(عج) معرفی و اعلام نمود که طی السماء می‌کند! وی که قصد داشت در بیابان‌های اطراف قم مسجدی برای امام زمان(عج) ـ جمکران 2ـ بسازد، پس از دستگیری اعتراف کرد که تنها در یک فقره از مریدانش که یک پزشک خانم بوده، 70 میلیون تومان کلاهبرداری نموده است!

4. روز 12 دی ماه 1386 خبری بر روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت مبنی بر اینکه فردی به نام عبدالرضا.ق با معرفی خود به عنوان امام زمان، به همراه تعدادی از بستگانش در مقابل نهاد ریاست جمهوری منتظر ملاقات با رئیس جمهور است! وی اظهار داشت پیامی برای دکتر احمدی نژاد در دو محور دارد؛ یکی اصلاح وضع اقتصادی و دیگر برچیدن مراسم عزاداری سیدالشهداء! پس از دستگیری و بازجویی معلوم شد که دو برادر این مدعی در سال‌های گذشته به اتهام اقدام تروریستی، مجازات شده اند و تعدادی از فرزندانش در خارج از کشور به سر می‌برند.

5. خانمی به نام ف.الف برای جمعی از مریدان زنش ادعا می‌کرد که همسر آینده امام زمان است! وی مدعی بود که با اقدامات و تألیفاتش به تنهایی 40 سال زمان ظهور حضرت را به جلو انداخته است!

6. شیادی دیگر بیش از 40 نفر ساده اندیش را برای انجام مناسک حج در تپه‌های اطراف هشتگرد احرام پوشانید! و روزی سه نوبت خود و مریدانش به سجاده خالی منسوب به امام زمان اقتدا می‌کرد! وی مدعی سیر و سیاحت در عوالم هستی به همراه امام زمان و در سفینه ایشان بود!


http://www.alvadossadegh.com/fa/article/101-enheraf/2139-1389-02-14-11-05-27.html


متمهدین صوفی


عرفان‌های تکلیف گریز، همان صورت امروزین طریقت‌های مستقل از شریعت متصوفه سنتی است. روشن است که همه جریان‌ها‌ی خرافه گرا و از جمله صوفیه، تمام موفقیت خود را مرهون زودباوری کسانی است که میزان عقل و وحی را در سنجش و راستی آزمایی اعمال و سخنان اعجاب آور آنان نادیده می گیرند. "ذکر این نکته در شناخت ماهیت صوفیه ضروری است که از اولین اصول این طایفه "تفرّس " است. صوفیه بر مبنای این اصل، ابتدا اشخاص بُله و زودباور را به دام می‌اندازند. حُمقاء خریداران همیشگی سخنان اعجاب آور آنها هستند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: ما رَفَعَ الله رایه ضلال الّا و قد لفّ علیه اناس سفهاء. " 19

تأمل و بررسی ـ هرچند گذرا ـ در اصطلاحات متصوفه، به ما ثابت می‌کند که جعل بسیاری از القاب این طایفه، ریشه در ادعاهای گزاف آنان در امر ولایت و مهدویت دارد؛ برای مثال، می‌توان از عناوین "قطب "، "غوث " و "غوث اعظم " نام برد؛ چنانکه جواد نوربخش، رهبر یکی از سلاسل صوفیه نعمت اللهی، در وجه تسمیه "قطب " می‌نویسد: "از آن رو که انسان کامل است و جهان علم و معرفت الهی پیرامون محور وجود او می‌چرخد20 "!! در حالیکه این معنا تنها برای ائمه اطهار(ع) تحقق می یابد.

برخی از فرق صوفیه با تقسیم بالسویه "ولایت " میان رهبران خود و امامان معصوم(ع)، به جعل "ولایت قمریه "21 و "ولایت جزئیه "22 اقطاب، در عرض "ولایت شمسیه " و "ولایت کلیه " ائمه معصومین (ع)، دست یازیده تا بدین ترتیب هم "پدیده ولایت بدون امامت "23 را رسمیت بخشیده باشند و هم ماهیت عقیدتی فرقه‌ها‌ی خود را بیش از پیش نمایان کنند. طرح عنوان "عالم صغیر "24 برای قطب در مقابل عالم کبیر؛ یعنی امام معصوم(ع)، نشان دیگری از گزافه‌ گویی برخی از طوایف صوفیه می‌کند تا آنجا که در شأن "عالم صغیر " می‌نویسند: "پس آن اخباری که در غیبت حضرت قائم وارد شده، تمام آنها در عالم صغیر [قطب] جاری خواهد بود "!!25

از آن رو که خاستگاه و رستنگاه تصوف، جهان و جغرافیای تسنن بوده است، فرق دراویش به تأسی از مکتب خلفاء، بعضاً به "ولایت نوعیه " رهبران خود معتقدند و لذا چندانکه باید به "ولایت شخصیه " ائمه اطهار(علیهم السلام) وقعی نمی‌نهند! این انحراف، زمینه ساز ظهور متمهدین صوفی گردید. در تاریخ تصوف کسانی که ادعای "مهدویت نوعیه " کرده اند، کم نبوده اند؛ به عنوان مثال، در قرن هشتم درویش محمد نوربخش ـ سر سلسله نوربخشیه و ذهبیه از سلاسل معرفیه ـ به نام مهدی موعود خروج کرد اما به دست امیر تیمور گورکانی گرفتار و تأدیب گردید!

در این زمینه بازخوانی نوشته‌های صوفیه در شأن رهبران خود، موجب اعجاب و شایان تأمل است. می‌توان با خواندن نوشته یکی از دراویش ذهبی در وصف سرکرده فراماسونر فرقه ذهبیه اغتشاشیه احمدیه، به عمق فاجعه پی برد، آنجا که می‌نگارد: "رکن رکین و بلد امین، وارث اقطاب الولایه و الهدایه مروج الشریعه الغراء المصطفوی و قائد الطریقه البیضاء المرتضوی، کهف الابدال و الاوتاد الزمان، قطب الاولیا الکاملین، ابوالوقت مولانا الاعظم، استاد دکتر حاج عبدالحمید گنجویان متعناالله بطول بقائه و ارواحنا فداه و افاض الله علینا و علی جمیع المسلمین انوار هدایته و ولایته... " 26 !!! القابی که در جهان هستی، برازنده کسی جز حضرت ولی الله الاعظم (عج ) نیست!



http://www.alvadossadegh.com

مدعیان عصر غیبت


اگر چه تا قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، مدعیان بیشتر از نوع متمهدین ـ مدعیان شخص مهدی(ع) ـ بودند، اما این بار پس از ولادت حضرت، و دقیقاً از اواخر عصر غیبت صغری، نغمه‌های مدعیان "بابیت " و "سفارت " امام، ساز شد. با اینکه حضرت چهار نماینده یکی پس از دیگری معین فرموده بود، باز کسانی بودند که به موازات آنان ادعای نیابت و سفارت حضرت را داشتند؛ با اینکه نامه‌هایی از جانب امام(ع) در رد و تکذیب آن‌ها صادر شده بود.

ادعای سفارت حضرت از زمان شیخ محمدبن عثمان عمروی، سفیر دوم امام مهدی(ع)، آغاز شد. نخستین مدعی بابیت امام، " ابو محمد شریعی بود و در پی او محمد ابن نصیر نمیری موسس طریقه نصیریه است که حضرت صاحب الامر او را لعن نمود و حسین ابن منصور حلاج صوفی معروف و ابو جعفر محمد ابن علی شلمغانی معروف به ابن ابی الغراقر و ابوبکر محمد ابن احمد عثمان بغدادی و احمد ابن هلال کوفی و ابو دلف مجنون محمد ابن مظفر عبدالله ابن میمون قداح در سال 251 مدعی نیابت [امام]حاضر شد و یحیی ابن ذکرویه در سال 281 مدعی باب شدو احمد ابن حسین رازی و سید شرف الدین ابراهیم، نخست مدعی باب امام بودند و سپس ادعای امامت کردند. حسین ابن علی اصفهانی و علی ابن محمد سجستانی بغدادی و سید محمد هندی مدعی باب شدند. عباس فاطمی در اواخر قرن هفتم و درویش رضا عبدالله حسان المهدی در 1899 خود را باب، سپس مهدی موعود اعلان نمود. محمد احمد ابن عبدالله سودانی صوفی، [مدعی] اول بابیت امام [شد.] و سپس اعلام نمود مهدی است و خلاصه سید علی محمد شیرازی با باب بودن ادعایش را آغاز کرد و تا الوهیت پیش رفت. در این اواخر صوفیان نعمت اللهی برای جنید بغدادی، مدعی نیابت شده اند ". شیخ طوسی در کتاب الغیبه، در بابی مستقل به نام و مشخصات برخی از این مدعیان اشاره کرده‌اند.



http://www.alvadossadegh.com

مهدویت و دشمنان آن



"نماد سرخ عاشورا " و "نگاه سبز انتظار " در همیشه تاریخ اسلامی، مولفه‌های اصلی حیات و پویایی تشیع بوده اند؛ و بدیهی است که دشمن در میدان پیکار با تفکر شیعی، این دو پایه اساسی را در تیررس مستقیم شلیک خود قرار دهد. البته "موعودگرایی " به عنوان نقطه تعامل و اشتراک تمام ادیان آسمانی، در جهان غرب نیز با آسیب‌های جدی، دست به گریبان است. مباحث "آخرالزمانی "، "آرماگدون " و "پایان تاریخ "، هر روز در مغرب زمین گرم تر و البته بحرانی تر می‌شوند. تنها می‌توان با سیری گذرا بر سیمای منجی در سینمای غرب، عمق فاجعه را دریافت.

رواج پدیده متمهدین، به رغم اثبات حقیقت زنده "انتظار "، نشان از وارد شدن آسیب‌های جدی بر پیکره این آرزوی دیرینه دینی دارد. حقیقت آن است که هم وجوه سه گانه "عقلی "، "قلبی/احساسی " و "عینی " فرهنگ مهدویت، در معرض هجمه دشمنان قرار گرفته و هم هوای آلوده خزان معنویت، مستعد رشد انواع بیماری‌های مسری نحله‌های تقلبی گشته است. براین باوریم که باید با بسط و گسترش مباحثی از این دست، علاوه بر آسیب شناسی و آفت زدایی از این باور ناب، مومنان را در مقابل آفات و ویروس‌های آن واکسینه کرد؛ چنانکهما مقام معظم رهبری، امسال و در زادروز حضرت ولی الله الاعظم (عج) به روشنگری و هشدار در این باب پرداخته، بر ضرورت آسیب شناسی و لزوم آفت زدایی از جریان ناب مهدویت، به عنوان مهم‌ترین منبع تحول آفرینی شیعه، تأکید فرمود. ایشان مهدی باوری شیعه را نه یک امر صرف انتزاعی و باور محض ذهنی، بلکه بنابر آموزه‌های روایی3، آن را حقیقتی تابناک برشمرد که در نزد شیعه از واقعیتی موجود حکایت می‌کند که قابل دستیابی و فیض دهی است؛ از این رو زبان به هشدار گشوده و فرمود: "البته مثل همه حقایقی که در برهه‌های مختلفی از زمان، ملعبه دست سودجویان می‌شود، این حقیقت هم گاهی ملعبه دست سودجویان می‌شود. این کسانی که ادعاهای خلاف واقع می‌کنند ـ ادعای رویت، ادعای تشرف، حتی به صورت کاملا خرافی، ادعای اقتدای به آن حضرت در نماز ! ـ که حقیقتاً ادعاهای شرم آوری است، اینها همان پیرایه‌های باطلی است که این حقیقت روشن را در چشم و دل انسان‌های پاکنهاد، ممکن است مشوب کند. نباید گذاشت. همه آحاد مردم توجه داشته باشند، این ادعاهای اتصال و ارتباط و تشرف به حضرت و دستور گرفتن از آن بزرگوار هیچ کدام قابل تصدیق نیست. بزرگان ما، برجستگان ما، انسان‌های باارزشی که یک لحظه عمر آنها ارزش دارد به روزها و ماه‌ها و سال‌های عمر امثال ما، چنین ادعاهایی نکردند. ممکن است یک انسان سعادتمندی، چشمش، دلش این ظرفیت را پیدا کند که به نور آن جمال مبارک روشن شود، اما یک چنین کسانی اهل ادعا نیستند؛ اهل گفتن نیستند؛ اهل دکان داری نیستند. این کسانی که دکان داری می‌کنند به این وسیله، انسان می‌تواند به طور قطع و یقین بگوید اینها دروغگو هستند؛ مفتری هستند. این عقیده روشن و تابناک را بایستی از این آفت اعتقادی دور نگه داشت ".

معظم له، پیشتر نیز از نقشه ضد مهدوی استعمار در کشورهای اسلامی، پرده برداشته و فرموده بود: "همه اینها نقاط برجسته‏ای هستند که اگر ما مسلمانان درست به حقیقتشان توجّه کنیم، تبدیل به یک موتور حرکت‏دهنده جامعه اسلامی می‏شود؛ ولی وقتی روی آن کار کردند و آن را خراب و معنای آن را عوض کردند و در ذهن‌ها به صورت دیگری جا انداختند، همین موتور محرّک، به یک داروی مخدّر و خواب‏آور تبدیل می‏گردد. این‏گونه است! حال بحث ما در مورد دشمنان داناست که سراغ این عقیده آمدند. من سندی را دیدم که مربوط به دهها سال قبل؛ یعنی اوایل ورود استعمار به شمال آفریقاست. کشورهای شمال آفریقا، گرایش بسیاری به اهل بیت دارند. مذهبشان هر مذهبی از مذاهب اسلامی که هست، باشد؛ اما محبِّ اهل بیتند. در کشورهای سودان و مغرب و غیره عقیده به مهدویّت خیلی پُررنگ است. آن زمان که استعمار وارد مناطقِ مذکور شد ... یکی از مسائلی که مزاحم استعمار شد، عقیده به مهدویّت بود! در سندی که من دیدم، بزرگان استعمار و فرماندهان استعماری توصیه می‏کنند که ما باید کاری کنیم که عقیده به مهدویّت، به تدریج از بین مردم زایل شود! "

جریان‌ها‌یی چون "مستر همفر " جاسوس وزارت مستعمرات بریتانیا در ممالک اسلامی و "کینیاز دالگورکی " مأمور امپراطوری تزار روسیه برای ایجاد فرقه‌های جدید مذهبی در عهد قاجار، تنها نمونه‌های آشکار هزینه‌کردهای قدرتهای استعماری بر ضد بلاد اسلامی بوده اند. رد پای استعمار در سرزمین‌های اسلامی را می‌توان در قامت "وهابیت " در جزیرة العرب، "بابیت " و "بهائیت " در ایران و "آقاخانی " و "قادیانیه " در پاکستان، پیگیری کرد. هم افقی این فرقه‌ها با همدیگر، مشهود است؛ چرا که در همه آنها استعمار به دنبال معرفی امام زمانی بدلی و منجی غیر واقعی است، تا مردم را از نزدیکی و پیروی از امام زمان حقیقی به دور دارند.

با این مستندات، بی شک یکی از عمده دلایل رواج بازار مدعیان، "بالا گرفتن تقابل میان دو نظام حق و باطل یا نظام اسلام و کفرجهانی " است. هیچگاه فراموش نگردد که استعمار، "دشمن صلبی " مسلمانان بوده و هست.



http://www.alvadossadegh.com

مدعیان مهدویت


در سال‌های اخیر، رواج پدیده اوهام و خرافه، رونق بازار عرفان‌های مجازی و معنویت‌های فانتزی، گسترش طریقت‌های منهای شریعت، رشد شبه عرفان‌های ژله‌ای با انواع طعم‌ها‌ی شهوت، شهرت و ثروت و گرمی بازار مکاره مدعیان دروغین، به ویژه متمهدین، رشد فزاینده و البته نگران کننده‌ای یافته است. روزی نیست مگر آنکه از یک سو، نفیر گوساله‌ای سامری به گوش می‌خورد و خواه ناخواه با ادعاهای گزاف چند کلّاش نظر کرده و مدعی خود خوانده مواجه می‌شویم؛ تا آنجا که کسی به مطایبه گفت: هر چند روزی، یک امام زمان نو ظهور به اوین می‌آورند!

                                       جواهر فروشان به کنجی خموش

                                       چه گرم است بازار شلغم فروش!

البته باید اذعان نمود که این روند، مختص به ایران و یا کشورهای اسلامی نیست، بلکه گرایش به معنویت‌های مجازی در مغرب زمین نیز، رونق گرفته است؛ چراکه معنویت، گمشده دنیای معاصر است. واقعیتی به نام "خلاء معنویت "، علی رغم احساس شدید تشنگی انسان معاصر به حقایق ماورای طبیعت، هم دست قدرت‌های سیاست پیشه را برای بهره برداری از این خلاء باز می‌نهد و هم تشبث به هر حشیش و یا سیرابی با هر سرابی را برای این انسان حیران توجیه می‌کند. آری، نسل تشنه معنویت، عطش خود را با سراب‌های عرفان نما فرو می‌نشاند.

در بازار گرم مدعیان، بنجل‌های خرافه و عرفان‌های بدلی، فرصت عرضه می‌یابند و این سیکل عرضه و تقاضا تا همواره وجود "جهل " و "ظلم "، در جهان ادامه خواهد داشت. میلتون، پرکارترین محقق در حوزة جامعه‌شناسی ادیان نوپدید، می‌نویسد: "بیش از دو هزار فرقة معنویت‌گرا در آمریکا و بیش از دوهزار جریان معنویت‌جو در اروپا هست که درصد کمی از آنها مشترکند. "


http://www.alvadossadegh.com

مهدویت در اندیشه ها "آیت الله شهید مرتضی مطهری "



انتظار ویرانگر


برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود اینست که صرفاً ماهیت انفجاری دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق کشیها و تباهیها ناشی می شود، نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است.

آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل، یکه تازمیدان گردد، جز نیروی باطل نیروئی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ می دهد و دست غیب برای نجات حقیقت – نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد- از آستین بیرون می آید علیهذا هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی شود؛ برعکس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق کشی، هر پلیدی یی به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند روا ست زیرا «الغایات تبررالمبادی» هدف ها وسیله های نامشروع را مشروع می کنند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.

این جا است که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجوئی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهائی. این جا است که این شعر مصداق واقعی خود را می یابد:

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد - طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد

این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عدوات می نگرند، زیرا آنان را از تاخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه می شمارند. بر عکس، اگر خود هم اهل گناه نباشند در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد می نگرند زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می نمایند.


شبه دیالکتیکی:


این نوع از برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهی ها را به عنوان مقدمه یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب می شمارد باید«شبه دیالکتیکی» خوانده شود. با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی، با اصلاحات از آن جهت مخالفت می شود و تشدید نابسامانی ها از آن جهت اجازه داده می شود که شکاف وسیع تر شود و مبارزه پیگیرتر و داغ تر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است، فقط به فساد و تباهی فتوا می دهد که خودبخود منجر به نتیجه مطلوب بشود.

این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود و این نوع انتظار فرج که منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی می شود و نوعی «اباحیگری» باید شمرده شود به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمی دهد.


انتظارسازنده:


آن عده از آیات قرآن کریم – که همچنانکه گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات اسلامی بدان ها استناد شده است- در جهت عکس برداشت بالا است. از این آیات استفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهائی اهل حق منتهی میشود، سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به اینست که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدانها در روایات استناد شده است نشان می دهد که مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پیروزی نهائی اهل ایمان است:

«وء رالله الذین آمنوا و عملوالصالحات لیستخلفنهم فی الارض و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبد لنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا...»

خداوند به مومنان و شایسته کاران وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد، دینی که برای آنها آنرا پسندیده است مستقر سازد، دوران خوف آنانرا تبدیل به دوران امنیت نماید (دشمنان آنانرا نابود سازد) بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند.


ظهور مهدی موعود منتی است بر مستضعفان و خوار شمردگان، و وسیله ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان، و مقدمه ای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین.»

ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعده ای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آن آنان است و پایان، تنها به متقیان تعلق دارد: «ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکران الارض یرثها عبادی الصالحون» - «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبة للمتقین».

 

 

ادامه مطلب ...

علل غیبت امام زمان(عج)چیست؟

غیبت امام زمان (عج)از اموری است که عقل بشر به تنهایی از کشف همه ی اسرار آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است; ولی باید توجّه داشت که بر اساس برخی روایات، علّت و فلسفه ی واقعی غیبت امام مهدی(علیه السلام)سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم(علیهم السلام)کسی از آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد; لذا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:

یا جابر! انّ هذا الأمر امرٌ من أمر الله و سرّ من سرّ الله، مطوّی عن عباده فایّاک والشّک فی أمر الله فهو کفر[1]; ای جابر! (غیبت امام زمان) سرّی از اسرار الهی می باشد که بر بندگان پوشیده است. مبادا در امر خدا شک کنی، چرا که تردید در امر خدا کفر است.

عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرده است:

از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: همانا برای «صاحب الامر» غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.

عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟

فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.

عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟

فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّت های پیش از او بوده است. حکمت غیبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی(علیه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند.[2]

بنابراین، نمی توان به همه ی اسرار غیبت آن حضرت پی برد; امّا با استفاده از روایات معصومین(علیهم السلام) به برخی از این حکمت ها اشاره می کنیم:

الف) آزمایش مردم

چنان که می دانیم یکی از سنّت های ثابت الهی، آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است، به طوری که صحنه ی زندگی همواره صحنه ی امتحان و آزمایش است، تا بندگان در پرتو ایمان و استقامت و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت شوند و به کمال برسند و استعدادهای نهفته ی آنان شکوفا گردد; لذا در برخی از روایات آمده است که فلسفه ی غیبت امام زمان (عج) آزمایش مردم است. در این زمینه به چند روایت توجّه می کنیم:

1. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:

ذاک الّذی یغیب عن شیعته و اوْلیائه غیْبةً، لا یثْبت فیها علی القوْل بِامامتِه اِلّا من امْتحَن اللهُ قلْبَه للاْیمان[3]; او (امام زمان(علیه السلام)) کسی است که از یاران و شیعیانش غایب می شود، غیبتی که در آن کسی در اعتقاد به امامت حضرت ثابت نمی ماند، مگر کسی که خدا قلبش را به ایمان آزموده باشد.

2. امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

له غیبة یرتدّ فیها اقوام و یثبت علی الدّین فیها آخرون... أما انّ الصابر فی غیبته علی الأذی والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله(صلی الله علیه وآله);[4] برای امام مهدی (عج) غیبتی است. در این غیبت برخی از دین برمی گردند و برخی ثابت قدم می مانند. هر کس در این غیبت صبر کند و بر مشکلاتی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت کند، به قدری از اجر خداوند بهره مند می گردد که گویا در کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله) با شمشیر با دشمنان جنگیده است.

3. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ضمن حدیث مفصلی می فرماید:

مهدی از دیدگان پیروانش غایب می شود و جز کسانی که خدا دل های آنان را شایسته ی ایمان قرار داد، در اعتقاد و امامت او استوار نمی مانند.[5]

4. امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ان الله عزّوجلّ یحبّ أنْ یمتحن الشیعة[6]; خدای عزّوجلّ دوست دارد شیعه را امتحان کند (غیبت امام مهدی(عج) امتحان پیروان و شیعه است).

ب) آزادی از بیعت طاغوت های زمان

در برخی از روایات اسلامی آمده است که علّت و حکمت غیبت امام مهدی(علیه السلام) این است که آن حضرت به وسیله ی غیبت از یوغ بیعت با طاغوت های زمان آزاد می شود و بیعت با هیچ حاکمی را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قیام خود آزادانه تلاش کند. دیگر امامان، از روی تقیه، حکومت ها را به رسمیت می شناختند، ولی امام مهدی(علیه السلام)مأمور به تقیه نیست و به همین جهت با حکومت ها و طاغوت های زمان بیعت نمی کند. اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنی نیست.

امام حسن مجتبی(علیه السلام) در این باره فرمود:

ما منّا احد الّا و یقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الّا القائم الّذی یصلّی روح الله عیسی بن مریم خلفه فانّ الله عزّوجلّ یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلّا یکون لاحد فی عنقه بیعة...[7]; هر کدام از ما (امامان اهل بیت(علیهم السلام) ) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوت های زمان را از روی تقیه به عهده گرفته ایم، مگر امام مهدی(علیه السلام) که عیسی بن مریم به امامت آن حضرت نماز می گذارد. خداوند ولادت او را مخفی نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت، تا زمانی که قیام می کند بر گردنش بیعت حاکمی نباشد.

ج) حفظ جان امام مهدی (عج)

خداوند به وسیله ی غیبت امام دوازدهم(علیه السلام) جانش را از شر دشمنان حفظ نموده است. اگر غیبت امام مهدی(علیه السلام) نبود، «معتمد» عباسی که به خون آن حضرت تشنه بود، امام مهدی(علیه السلام)را نیز، مانند پدران بزرگوار آن حضرت، شهید می کرد و زمین از حجت خداوندی خالی می شد.

در این باره روایات فراوانی از امامان معصوم(علیهم السلام) به ما رسیده است; از جمله امام پنجم(علیه السلام)فرمود:

انّ للقائم غیبة قبل أن یقوم، قال: قلت: و لم؟ قال: یخاف[8]; برای قائم ما (امام مهدی(علیه السلام)) قبل از آن که به پاخیزد غیبتی است.

راوی پرسید: برای چه؟ حضرت فرمود: به جهت این که ترس از کشته شدن او وجود دارد.

گفتنی است با توجه به متن و مدلول التزامی روایات، حکمت های دیگری برای غیبت آن حضرت ذکر شده است که برای اطلاع بیش تر می توان به کتاب های الغیبة شیخ طوسی و الغیبة نعمانی و کمال الدین و تمام النعمة، رجوع کرد.

 

پی نوشتها:

[1]. محمد باقر مجلسی، بحالارانوار، (تهران: المکتبة الاسلامیة، چ 4، 1362)، ج 51، باب 1، ص 73، حدیث 18.

[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، (تهران: چاپ اسلامیه، 1379 ق)، ج 2، ترجمه ی آیت الله کمره ای، ص 482.

[3]. محمد باقر مجلسی، بحالارانوار، ج 36، ص 250.

[4]. همان، ج 51، ص 133، باب 3، حدیث 4.

[5]. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، (تهران: مرکز نشر کتاب، 1373 ق)، ص 101، فصل 1، باب 8، ح 4.

[6]. اصول کافی، ج 1، ص 337، باب فی الغیبة، حدیث 5.

[7]. محمد باقر مجلسی، همان، ج 51، ص 132.

[8]. همان، ج 52، ص 98.

منبع: نشریه صباح – شماره 7 و 8

 


http://www.shamsevelayat.com

توسّل به حضرت فاطمه (س) نزد امام زمان (ع)




عالم بزرگوار، عراقی (ره) در کتاب «دارالسّلام» می نویسد:
ملّا قاسم رشتی (ره) نقل کرده است: به اصفهان رفتم و به مقبره ی تخت فولاد، روزی که پنجشنبه نبود، روانه شدم. چون در آن دیار غریب بودم، نمی دانستم که مردم آن شهر فقط شب های جمعه به زیارت اهل قبور می روند و در دیگر ایّام، مقبره خالی از مردم است و چیزی در آنجا یافت نمی شود.
وقتی در خیابان قدم بر می داشتم، میل داشتم که قلیانی بکشم. خادمی که همراه من بود گفت: در این اطراف جز شب های جمعه چیزی پیدا نمی شود.
من هم گفتم: زیارت اهل قبور را برای کشیدن قلیان ترک نمی کنم و داخل قبرستان شدم و شروع به قرائت فاتحه کردم. ناگاه مردی را در شکل و هیئت درویش ها مشاهده نمودم که در گوشه ی حیاط نشسته بود.
آن شخص گفت: «ملّا قاسم؛ چرا وقتی وارد شدی، طبق سنّت پیامبر (ص) سلام نکردی؟» شرمنده شدم و از او معذرت خواستم و گفتم: دور بودم و می خواستم وقتی نزدیک شدم سلام کنم.
فرمود: «نه، شما اهل علم ادب ندارید». هیبتش بر دلم افتاد و به او نزدیک شدم و سلامش نمودم. جوابم داد و نام والدین مرا برد. گفت: «آنها فرزند پسر نداشتند و پدرت نذر کرد که اگر خداوند به او فرزند پسری عنایت کند، او را از اهل حدیث و از نیکان قرار دهد. آنگاه خدا تو را به او عنایت کرد و او هم به نذرش وفا نمود».
گفتم: بلی؛ این را شنیده ام. سپس گفت: «اگر می خواهی قلیان بکشی در کیسه ی من موجود است، بردار و آماده کن تا با هم بکشیم».
قصد کردم که به خادمم دستور دهم، ولی به مجرّد این نیّت و همین که از دلم خطور کرد به من گفت: «نه، خودت آماده کن». گفتم: چشم و قلیان را آماده نمودم و کشیدم، سپس به او دادم، او هم کشید و به من بازگردانید، آنگاه چنین گفت: چند روز قبل به اینجا آمدم و هیچ میلی به اهل این شهر و به داخل شدن در این شهر نداشتم. در این مقبره ، قبور تعدادی از پیامبران است، برخیز و آن ها را همراه من زیارت کن.
پس برخاست و کیسه اش را برداشت و با هم رفتیم تا به جایی رسیدیم، گفت: «اینجا قبور انبیا است» و آنگاه زیارتی خواند که من هرگز در کتاب ها آن را ندیده بودم. به هر حال، همراه او خواندم، سپس از قبر ها دور شد و گفت: «من عازم مازندران هستم، می توانی از من چیزی بخواهی». از او خواستم که به من علم کیمیا را بیاموزد. گفت: «آن را به تو نمی آموزم»، اصرار ورزیدم. گفت: «رزق و روزی هر کس مقدّر و معیّن شده و آنچه می خواهی در اواخر عمرت به تو می رسد». گفتم: چه می شود اگر من از فقر و فلاکت نجات یابم؟
گفت: «دنیا ارزشی ندارد».
گفتم: به خاطر دوستی و حبّ دنیا این تقاضا را از تو نکردم.
گفت: «پس چرا فقط از امور دنیوی تقاضا نمودی؟» ولی من همچنان به خواسته ی خود پافشاری کردم.
گفت: «اگر در مسجد سهله مرا دیدی، خواسته ات را بر آورده می کنم». گفتم: پس دعایی به من تعلیم نما.
گفت: دو تا دعا به تو یاد می دهم؛ یکی به تو اختصاص دارد و دیگری برای همگان و اگر مؤمن گرفتاری آن را بخواند، حتماً مؤثّر واقع می شود، سپس آن دعا ها را برایم خواند.
گفتم: متأسفانه، قلمی ندارم تا دعا ها را بنویسم و قدرت حفظ کردن آن را هم ندارم.
گفت: در کیسه ی من قلم و کاغذ است، بردار.
دست در کیسه نمودم و با تعجّب دیدم که قلیان و دیگر وسایلی که قبلا بود در آن نیست و فقط دوات و قلم و کاغذی به اندازه ی نیاز و نوشتن آن دو دعا موجود بود.
مضطرب شدم و سر به طرف زمین نهاده، مهیّای نوشتن شدم. دعای اوّلی را املاء کرد و من نوشتم. به دعای دوّم که رسید این گونه قرائت کرد:
«یا محمّد و یا علیّ یا فاطمة یا صاحب الزّمان ادرکنی و لا تهلکنی؛ ای محمد، ای علی، ای فاطمه، ای صاحب زمان مرا دریاب و هلاکم نکن».
من در عبارت دعا تأملی کردم و او همین که دید به فکر فرو رفته ام، گفت: «آیا عبارت را غلط می دانی؟» گفتم: آری زیرا خطاب به چهار نفر است و فعل آن باید جمع باشد.
گفت: «اشتباه نمودی، اکنون نظم دهنده ی این عالم، امام زمان (ع) است و غیر از او در عالم تصرّف نمی کند و در دعا آن سه بزرگوار یعنی حضرت محمّد، علی و فاطمه (س) را شفیعان نزد امام عصر (ع) قرار می دهیم و فقط از او استمداد می کنیم».
دیدم سخن متینی می گوید، پس دعا را نوشتم ولی وقتی سر بلند کردم کسی را ندیدم. از خادم درباره ی او سؤال کردم.
گفت: من کسی را ندیدم، با حالتی که در من سابقه نداشت به شهر بازگشتم و وارد خانه ی حاجی کرباسی شدم.
او گفت: آیا تبی بر تو عارض گشته است؟ گفتم: خیر و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او گفت: این دعا را شیخ محمّد بید آبادی به من یاد داد و من در پشت کتاب دعا آن را نوشتم. برخاست و کتاب را آورد، ولی در آن چنین بود: «أدرکونی و لا تهلکونی». آن را پاک کرد و نوشت: «أدرکنی و لا تهلکنی».


منبع:ماهنامه ی موعود شماره ی 100

نزول حضرت عیسى ( ع ) و امامت حضرت مهدى ( ع )



 (کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم) . الف - صحیح بخارى ، ج4 ص205 - کتاب بدء الخلق ، باب نزول عیسى بن مریم ( ع ) .

ب - صحیح مسلم ، ج1 ص 136 - کتاب الایمان ، باب 71 ، ح 244 .

رسول گرامى اسلام ( ص ) مى‏فرماید: چگونه خواهید بود آنگاه که پسر مریم در میان شما بیاید و امام شما از شما باشد!

( . . . فینزل عیسى بن مریم‏r فیقول امیرهم: تعال صلّ لنا . فیقول: لا . انّ بعضکم على بعض امراء تکرمة اللَّه هذه الامّة) . صحیح مسلم ، همان ص137 ، ح 247 .

این روایت را ابن‏ماجه نیز اندکى مفصّل‏تر در ضمن حدیثى طولانى که تقریباً 4 صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده نقل کرده است . (ج2 سنن ، ص1361 - کتاب الفتن باب 33 ، ح 4077) .

یعنى: . . . سپس عیسى بن مریم ( ع ) نازل مى‏شود . امیر آنها به او مى‏گوید: بیا و براى ما نماز بخوان (یعنى بعنوان امام جماعت) او مى‏گوید: خیر ، همانا بعض از شما بر بعض دیگر امیر مى‏باشید به خاطر این که خداوند این امّت را گرامى داشته است .

این دو حدیث به خوبى نشان مى‏دهد که هنگام نزول عیسى‏بن مریم ( ع ) امام او کسى دیگر است که با توجّه به روایات گذشته او جز حضرت مهدى ، صاحب الزّمان صلوات‏اللَّه‏علیه‏وعجّل‏اللَّه فرجه نیست .

از آنجا که از روایات گذشته فهمیدیم که برنامه اصلى حضرت مهدى ( ع ) پرکردن زمین از عدل و داد است ، لذا لازم است آن حضرت داراى حکومتى مقتدر و کارگزارانى صالح باشد و این امرى است که تقریباً همه فرق مسلمین بدان اعتقاد دارند و نیز از روایات این قسمت روشن شد که عیسى بن مریم ( ع ) نیز نازل مى‏شود و چون امامت و قدرت حکومت به دست حضرت مهدى ( ع ) مى‏باشد به ناچار باید گفت که حضرت عیسى ( ع ) جهت کمک آن حضرت مى‏آید . شاید علّت آن کثرت پیروان مسیحیّت در آن زمان مى‏باشد که وقتى حضرت عیسى ( ع ) پشت سر امام زمان ( ع ) به نماز بایستد آنان که از پیروانش طالب حقّند اسلام را زود مى‏پذیرند .

با اینحال مى‏بینیم صاحبان صحاح - مخصوصاً بخارى و مسلم - کوشیده‏اند که قدرت حکومت را در آن زمان در اختیار حضرت مسیح ( ع ) قرار دهند و در تمامى این دو کتاب اسمى از حضرت مهدى ( ع ) نمى‏بینیم . شاید تصوّر کردند که اگر چشم خود را ببندند دیگران هم نابینا خواهند ماند ، غافل از آنکه:
«شب‏پره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نکاهد»


http://mahdaviyat.org


از 313 نفر یاران امام زمان (عج) چند نفر زن هستند؟

این که چند نفر از یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زن هستند، دقیقاً مشخص نیست و حتی این که زنی در میان یاران خاص آن حضرت باشد، مورد تردید است؛
چرا که بیشتر روایاتی که در باره عدد یاران حضرت در کتاب‌های معتبر شیعه وارد شده است، همگی آن‌ها را مرد ذکر کرده‌اند؛
حتی روایاتی که نام یاران حضرت را برده‌اند، نام هیچ زنی در میان آن‌ها دیده نمی‌شود.

مثلاً محمد ابراهیم نعمانی در کتاب معتبر الغیبة و مرحوم شیخ مفید رحمت الله علیه در الإختصاص روایتی را با این سند نقل می‌کنند:

أخبرنا أحمد بن محمد بن سعید، عن هؤلاء الرجال الأربعة، عن ابن محبوب. وأخبرنا محمد بن یعقوب الکلینی أبو جعفر، قال: حدثنی علی بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه. قال: وحدثنی محمد بن عمران، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عیسی، قال: وحدثنا علی بن محمد وغیره، عن سهل بن زیاد، جمیعا، عن الحسن بن محبوب. قال: وحدثنا عبد الواحد بن عبد الله الموصلی، عن أبی علی أحمد بن محمد بن أبی ناشر، عن أحمد بن هلال، عن الحسن بن محبوب، عن عمرو بن أبی المقدام، عن جابر بن یزید الجعفی، قال: قال أبو جعفر محمد بن علی الباقر (علیه السلام): یا جابر، الزم الأرض و لا تحرک یدا و لا رجلا حتی تری علامات أذکرها لک إن أدرکتها ... . فیجمع الله علیه أصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، و یجمعهم الله له علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف .

... خداوند 313 نفر مرد از اصحاب آن حضرت را جمع می‌کند؛ بی آنکه قبلا وعده داده باشند، آمدنشان همچون ابرهای پاییزی است که با حرکات تند می آیند. کتاب الغیبة، محمد بن إبراهیم النعمانی ، ص 288 – 291 و الاختصاص، الشیخ المفید، ص 257 و ... .


این روایت از نظر سندی هیچ مشکلی ندارد. در بسیاری از کتاب‌های شیعه نقل شده و روایتی است کاملاً معتبر. و روایات بسیار دیگری با همین مضمون که نقل همگی آن‌ها فرصت بیشتری می‌طلبد.


اما از آن طرف روایت دیگری را مرحوم عیاشی در تفسیر خود نقل کرده است که می‌گوید پنجاه نفر از یاران حضرت مهدی زن هستند :

عن جابر الجعفی عن أبی جعفر علیه السلام یقول: الزم الأرض لا تحرکن یدک و لا رجلک ابدا حتی تری علامات اذکرها لک فی سنة ... و یجیئ والله ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امرأة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف ...

سوگند به خدا سیصد و اندی نفر مرد می آیند و در میان شان پنجاه نفر زن هستند در مکه اجتماع می‌کنند بی آن که قبلا وعده داده باشند، آمدن شان همچون ابرهای پاییزی است که با حرکات تند می آیند. تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود العیاشی، ج 1، ص 64 – 66.

از آن‌جایی که سند روایت، تا جابر بن عبد الله جعفی، ذکر نشده است، نمی‌شود به آن استناد کرد. از این رو این که تعدادی از یاران حضرت مهدی از بانوان باشند، قطعی نیست.

منبع :
پایگاه مؤسسه تحقیقاتی ولیعصر (عج)
شیعه نیوز


مهدى برگزیده خداست


على بن هلال از پدرش روایت نموده که گفت در مرض پیامبر (ص) ، حضورش شرفیاب شدم ، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته و اشک مى ریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و فرمود:

فاطمه جان ! چرا گریه مى کنى ؟

عرض کرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟

فرمود : عزیزم ، مگر نمى دانى که خداوند به اعل زمین نگاه کرد و پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر کرد و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به او تزویج کنم ؟

دخترم ! ما اهل بیتى هستیم که خداوند عزوجل هفت فضیلت به ما عطا فرموده که به هیچ کس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن این که :


من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مى باشم و با این امتیازات پدر تو مى باشم، جانشین من بهترین جانشینان پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهید ما بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابیطالب که با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى کند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط این امت که حسن و حسین دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم که پدرشان افضل از آنهاست.

ادامه مطلب ...

ابوسعید مى گوید پیغمبر فرمود: 

تملاء الارض ظلماً و جوراً فیقوم رجل من عترتى فیملاءها قسطاً و عدلاً یملک سبعاً او تسعاً .

زمین پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قیام کند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت یا نه سال سلطنت نماید.


و باز نقل کرده که پیغمبر(ص) فرموده :

لا تنقضى الساعة حتى یملک الارض رجل من اهل بیتى یملاء الارض  عدلاً کما ملئت جوراً یملک سبع سنین .

قیامت منقضى نخواهد شد تا این که مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد و او زمین را پر از عدل و داد کند ، چنان که پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .


http://mahdiehtehran.ir/

رفاه مردم در عصر امام زمان

ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود :

یکون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنین و الافثمان و الافتسع یتنعم امتى فى زمانه نعیما لم یتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر یرسل السماء علیهم مدراراً و الا تدخر الارض شیئاً من نباتها .  

مهدى از میان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت یا هشت یا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمایند که قبل از وى هیچ بّر و فاجرى بدان نرسیده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمین از روئیدنیهاى خود چیزى فرو گذار نمى کند.


http://mahdiehtehran.ir